بازیگر p2
یونگی که شیطنت کلام او را گرفته بود روی میز کوبید
"امروز سرکش شدی خانم مین !" yoongi
ربکا چشمان پر از اشکش را دزدید و قدمی عقب رفت
"متاسفم جناب مین،فقط قصدم این بود شما رو از این حال در بیارم..." Rebecca
و زمزمه وار گفت:
"که ظاهرا موفق نشدم" Rebecca
و سریع از اتاق خارج شد
یونگی کلافه بود،از برخورد بدی که با همکارش داشته و از ضرر مالی زیادی که کرده بود
نیم نگاهی به سینی غذا کرد
تا جایی که یاد داشت شرکت این همه غذا را برای یک نفر نمی گذاشت
از اتاق بیرون زد و سمت اتاق ربکا قدم برداشت
پشت در ایستاد اما قبل آنکه در بزند متوجه صدای او شد و پشت ستون مخفی شد
قامت بلند مردی را دید که هم قدم او راه میرود و بعد متوجه شد که رئیس این شرکت با یک کارمند ساده در حال خوش و بش است!
اما ربکا با سردی و لبخند مصنوعی به تک تک سوالاتش پاسخ میداد
کمی تعجب کرد،از وقتی به یاد داشت ربکا همیشه با او گرم و صمیمی برخورد میکرد اما چرا با آن چهره زیبا و اندام فریبنده اش سعی برای جذب رئیس شرکت نداشت و کاملا سرد برخورد میکرد؟
کمی فکر کرد و به اولین جوابی که رسید این بود :
"عاشقم شده؟" yoongi
اما بلافاصله آن را پس زد و صبر کرد تا مکالمه آنها به اتمام برسد
"برای مهمانی آخر هفته همراه دارید خانم مین؟" Han so
مصنوعی خندید
"بله داریم رئیس،خیلی خوشحالمکه بعد از مدت ها مهمانی دعوت شدم !" Rebecca
اخم کرد و با کنایه پرسید:
"همراهتون مذکر تشریف دارن یا مونث؟" Han so
"مذکر،یک مرد فوق العاده خوش تیپ و جنتلمن!" Rebecca
رئیس با طعنه ای که زد از کنار او رد شد و البته احساس سختی که به یونگی دست داده بود
'تو شرکت همه ربکا رو دوست دارن و اون دختر فوق العاده محبوبی شاید با یکی از کارمندان شرکت میخواد بره'yoongi
اما باز هم اخم کرد
'پس اگه کسی توی زندگیشه چرا انقدر با من صمیمی و منحرفانه رفتار میکنه؟' yoongi
و باز هم اولین پاسخ :
'هرزه!' yoongi
"آقای مین؟" Rebecca
سرش را بالا میگیرد،چهره ی ربکا ناراحتی را فریاد میزند اما توجهی نمی کند
"بفرمایید ؟!" yoongi
"چند دقیقه ای هست جلوی دفتر کار من ایستادید میشه برید کنار؟"Rebecca
"امروز سرکش شدی خانم مین !" yoongi
ربکا چشمان پر از اشکش را دزدید و قدمی عقب رفت
"متاسفم جناب مین،فقط قصدم این بود شما رو از این حال در بیارم..." Rebecca
و زمزمه وار گفت:
"که ظاهرا موفق نشدم" Rebecca
و سریع از اتاق خارج شد
یونگی کلافه بود،از برخورد بدی که با همکارش داشته و از ضرر مالی زیادی که کرده بود
نیم نگاهی به سینی غذا کرد
تا جایی که یاد داشت شرکت این همه غذا را برای یک نفر نمی گذاشت
از اتاق بیرون زد و سمت اتاق ربکا قدم برداشت
پشت در ایستاد اما قبل آنکه در بزند متوجه صدای او شد و پشت ستون مخفی شد
قامت بلند مردی را دید که هم قدم او راه میرود و بعد متوجه شد که رئیس این شرکت با یک کارمند ساده در حال خوش و بش است!
اما ربکا با سردی و لبخند مصنوعی به تک تک سوالاتش پاسخ میداد
کمی تعجب کرد،از وقتی به یاد داشت ربکا همیشه با او گرم و صمیمی برخورد میکرد اما چرا با آن چهره زیبا و اندام فریبنده اش سعی برای جذب رئیس شرکت نداشت و کاملا سرد برخورد میکرد؟
کمی فکر کرد و به اولین جوابی که رسید این بود :
"عاشقم شده؟" yoongi
اما بلافاصله آن را پس زد و صبر کرد تا مکالمه آنها به اتمام برسد
"برای مهمانی آخر هفته همراه دارید خانم مین؟" Han so
مصنوعی خندید
"بله داریم رئیس،خیلی خوشحالمکه بعد از مدت ها مهمانی دعوت شدم !" Rebecca
اخم کرد و با کنایه پرسید:
"همراهتون مذکر تشریف دارن یا مونث؟" Han so
"مذکر،یک مرد فوق العاده خوش تیپ و جنتلمن!" Rebecca
رئیس با طعنه ای که زد از کنار او رد شد و البته احساس سختی که به یونگی دست داده بود
'تو شرکت همه ربکا رو دوست دارن و اون دختر فوق العاده محبوبی شاید با یکی از کارمندان شرکت میخواد بره'yoongi
اما باز هم اخم کرد
'پس اگه کسی توی زندگیشه چرا انقدر با من صمیمی و منحرفانه رفتار میکنه؟' yoongi
و باز هم اولین پاسخ :
'هرزه!' yoongi
"آقای مین؟" Rebecca
سرش را بالا میگیرد،چهره ی ربکا ناراحتی را فریاد میزند اما توجهی نمی کند
"بفرمایید ؟!" yoongi
"چند دقیقه ای هست جلوی دفتر کار من ایستادید میشه برید کنار؟"Rebecca
- ۲۷.۸k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط